یا صابر!
پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۸۵، ۰۶:۳۷ ق.ظ
گاهی اوقات بعضی از ابیات ناب به دلائلی میشن ورد زبون همه!!هر چند که این ورد زبون شدن ممکنه ما رو از عمق و معنای مطلب غافل کنه ولی هیچ وقت از زیباییش کم نمیشه.مخصوصا اینکه به موقع خونده بشه.گاهی دلم که میگیره میرم سراغ حافظ.خیلی وقته که دلم گرفته.اما شنیدین بعضی اوقات آدم جونش به لبش میرسه؟!و اما......دوش وقت سحر از غصـه نجـــــــــاتم دادندواندر آن ظلــــــــــمت شب آب حیاتم دادندبیخـــــــــــــــود از شعشعه پرتو ذاتم کردندباده از جــــــــام تجلی صفـــــــــــاتم دادندچه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبیآن شب قـــــــــــدر که این تازه براتم دادندبعد از این روی من و آینه وصل جمـــــــــالکه در آنجا خبر از جـــــــــــــلوه ذاتم دادندمن اگر کامروا گشتم خوشـدل چه عجبمستحق بودم و اینـــــــها به زکاتم دادندهاتف آن روز به من مـــژده این دولت دادکه بر آن جور و جفـــــا صبر و ثباتم دادنداین همه شهد و شکر کز سخنم میریزداجر صبری است کز آن شاخه نباتم دادندهمت حافظ و انفاس سحـــــر خیزان بودکه زبنـــــد غــــــــــــــم ایام نجاتم دادند