یه سفر و کلی حرف :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

یه سفر و کلی حرف

شنبه, ۳ تیر ۱۳۸۵، ۰۶:۳۳ ق.ظ
 *** جمعه با خانواده رفتیم بهشت زهرا (س) ؛ نمی دونم خوشتون میاد یا نه ، بنابراین نمی دونم باید بگم جاتون خالی یا پر ؛ اول رفتیم سر قبر دایی ام ( خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ) ؛ خیلی ساله فوت کرده ، اون قسمتهای قدیمی بهشت زهرا ( س) ؛ بعدشم گفتیم حالا که تا اینجا اومدیم ، خیلی ضایع است اگه زیارت قبور مطهر شهدا نریم ؛ اینجا دیگه جاتون خالی ! اصلا تو قطعه شهدا که می ری انگار وارد بهشت میشی ؛ یه احساس سبکی می کنی و انگاری یه بار سنگین ، از رو دوشت برداشتن . خلاصه رفتیم یه سری به شهدا زدیم ، یه سری ام پیش آقا مرتضی رفتیم و منم کلی به خودم خندیدم که برو بابا دلتو خوش کردی و از این حرفا که مثلا تو کجا و عشق به آقا مرتضی و امثال آقا مرتضی کجا ؟؟؟ ولی کلی به یادتون بودم .  *** داداشم رفت سر قبر دوسه تا از دوستانش که تو جنگ شهید شدن ؛ منم نه اینکه داشتم کتابا رو نگاه می کردم ، یه نموره دیرتر رفتم ، وقتی رسیدم کلی دلم سوخت ، آخه داداشم کلی گریه کرده بود ؛ از گریه گونه هاش گل انداخته بود ،  نمی تونست خودشو نگه داره ، خب حق هم داشت ، آدم می ره سر مزار یکی که یه عمر باهاش بوده و مثلا رفیق فابریک هم بودن ؛ اما یهو رفیقه گذاشته و رفته ، اونم چه رفتنی ، خداییش سخته . اونجا این دو بیت اومد تو ذهنم چند باری برا خودم خوندمش :مو که افسرده حالم چون ننالم ؟شکسته پر و بالم چون ننالم ؟همه گویند طاهر ناله کم کن ته آیی در خیالم چون ننالم ؟  *** یه چیز جالب هم دیدم ؛ تو قطعه شهدا ، دوسه تا ردیف اونطرف تر از آقا مرتضی ، داشتن دو تا جوون رو عقد می کردن . نرفتم جلو ، گفتم اگه الان برم می گن شما فامیل عروسی یا داماد ؟ اون وقت منم که معمولا جوابی  ندارم بدم ،  آبروم می ره . خب کار فوق العاده و جالبیه و می تونه برکات زیادی همراه خودش بیاره ( بر منکرش ... ) . خیلی ها این کار رو می کنن ؛ بعضیا می رن حرم حضرت عبد العظیم علیه السلام ، بعضیا حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ، بعضیام که می رن تو حرم امام رضا علیه السلام که بگن آقا هوامونو داشته باش ؛ اومدیم اینجا که به بهانه این پیوند ، پیوندمون به تو محکم تر بشه و تو کمک کنی پای عهدی که می بندیم ، تا آخر عمر واستیم و کلی حرف دیگه ... . اما باید به این نکته هم توجه کنیم که اگه آدم نفهمه داره چیکار می کنه و مبانی و اصولش غلط باشه و کاری که داره انجام می ده ، از رو فکر و تعقل نباشه ( الان منظورم ازدواجه و گرنه تموم کارها اینجورین ) ، اگه بره کربلا و بالا سر حضرت سید الشهدا هم عقد کنه ، بازم حساب زندگیش با کرام الکاتبینه ؛ آدم باید بفهمه داره چیکار می کنه وگرنه این کارا هیچ فایده ای نداره ؛ به نظرم اونی که این کار رو می کنه ، باید از امام رضا علیه السلام بخواد که « اللهم اجعلنی فی قلبی نورا و بصرا و فهما و علما » در حقش مستجاب بشه . چقدر آدم سراغ دارین که حتی تو خونه خودش نه ، بلکه تو محضر ، عقدشونو خوندن ولی زندگی موفقی داشته ؟؟؟ و چقدر آدم هم سراغ دارید که مثلا تو حرم امام رضا علیه السلام عقد کرده ولی زندگیش ... ؟؟؟  فرق اولی با دومی اینه که اولی یه حرم هم تو قلبش داشته – و قبره فی قلوب من والاه - و اهل عمل بوده ، اما دومی ... .     *** خب همه میدونید که کیمیا وارد هزاره دوم خودش شده ، فکر که می کنم می بینم خداییش خیلیه هزار تا مطلب . قطعا این ، حاصل سعی و تلاش تمامی بچه های کیمیا است که جای تقدیر و تشکر از همشون داره . به سهم خودم از همه دوستانم نگین و عارف و هادی و مسیح و خون خامه و معراج و شمع تشکر می کنم . واقعا ممنون و دستتون درد نکنه و خسته نباشین . اما اگه تا امروز هزار تا مطلب و نکته تو وبلاگ کیمیا ثبت شده ، تو این یه سال نزدیک به 70000  مهمان هم ضیافت کیمیا رو رونق دادن که اگه اونا نبودن ، ادامه دادن ما غریب و بیجا به نظر می رسید و بلکه تا امروز ، بی وجود اونها ، اصلا کیمیایی وجود نداشت ؛ از همه اونها هم که اگه فقط بخوام اسمشون رو بیارم ، باید یه وبلاگ دیگه تاسیس کنیم ، ممنونم و براشون آرزوی بهترینها رو دارم و امیدوارم کیمیا رو تنها نذارن و باز هم مثل هزاره قبل ، با نظراتشون و انتقادها و پیشنهاداتشون ، همراه ما باشن . آرزو می کنم از صمیم قلب که این هزار مطلب و هزار نکته به درد خورده باشه و آرزو می کنم که در هزاره دوم ، با سعی و تلاش بیشتر ، کیمیا به کیمیا بودن نزدیک تر بشه .   *** و حرف آخر هم اینکه چون بعیده که دیگه تو این هفته ، بتونم دوباره آپ کنم ، بنابراین از همین الان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رو به همتون تسلیت می گم ؛ تو این چند شب مونده تا شهادت ، هر جا رفتین مجلس روضه ، یاد ما هم باشین و برامون دعا کنین ؛ ما هم که احتمال داره ، این چند شب رو با هم باشیم - مخصوصا شب شهادت رو - به یاد شما هستیم و برای همتون دعا می کنیم ؛ یه غزل براتون می نویسم که نمی دونم شاعرش کیه ؛ علت انتخاب این غزل یکی از ابیاتش بود که هم به دلم نشست ، هم دیدم کلی به درد هممون می خوره ؛ ولی اون بیت رو مشخص نمی کنم ، آخه به نظرم هر کسی حق داره  شعر رو ، بدون پیش زمینه ذهنی بخونه ، تا بتونه یه ارتباط بکر با شعر برقرار کنه ؛ مخاطب شاعر ، وجود مقدس و نازنین حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریفه :ای دوست دل سراچه غمهاست العجل از عرش  و فرش زمزمه برپاست العجل یا ایها العزیز وجودم تصدقت کاین آخرین مقام فجئناست العجل هر شب برای آمدنت نذر می کنم تا کی نصیب ، دیدن فرداست العجل یک دست و بی ریا همه با دعوت آمدند این بزم بزم ماتم زهراست العجل هر وقت حرف کوچه و در و دیوار می شود تنها دوای سوزش دلهاست ، العجل با ذکر روضه حادثه تکرار می شود این قصه نیست فاطمه تنهاست العجل   *** ضمنا شرمنده دوستان ، از اینکه سیستم ثبت نظر در وبلاگ کیمیا تغییر کرده ؛ امیدوارم بعد از حل مشکلی که باعث استفاده این روش شده ، سیستم ثبت نظر کیمیا هم به سبک و سیاق اولش برگرده . ببخشید که طولانی شد . از صمیم قلب دوستتون داریم موفق باشین یا علی
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه