یک تیر و سه نشون! :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

یک تیر و سه نشون!

سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۵:۵۵ ق.ظ
سلام...یه سلام گرم و طولانی به همه اونایی که....به همه! و یه تشکر ویژه و بزرگ از همه دوستایی که توی این مدت "نگین" و نوشته هاشو فراموش نکردن و به شیوه های مختلف! محبتشون رو شامل حالش کردن...واقعیتش اینه که همین موقعهاست که میشه رفقای واقعی رو از...! تمیز داد.یه دنیا ممنونتونم.*****************وقتی فهمیدم قراره حداقل دو سه هفته ای رو از دنیای مجازی نت دور باشم بیشتر از اینکه ناراحت بشم ترسیدم.میدونستم یه جورایی یه تست کوچولوه برام.یا یه توفیق اجباری.که بفهمم به این محیط چقدر وابستم.منطق میگفت منی که روزی چند ساعت از وقتمو به این کار اختصاص میدادم حتما از نبودش کم میارمو و دچار کلافگی میشم.اما.... نشد اونی که منطق حکم کرده بود.باورم نمیشد که راستی راستی عین خیالم نیست!دیدم دنیای بی نتم دنیاییه واسه خودش.رها،آزاد،بی دغدغه و پر از آرامش.توی این مدت اندازه همه عمرم کتاب خوندم!به نظرم اینترنت هم مثل خیلی چیزای دیگه عین نمکه.نباید شورشو در آورد!از طرفیم غذای بی نمک غذا نیست.در هر صورت خوشحالم از اینکه دوباره برگشتم.از اینکه راضی برگشتم.و از اینکه این مدت منو به دوستای واقعیم! نزدیکتر کرد.مواظب خودتون باشید.******************نگـــــــــرانیدر راه رسیدن به تو گیرم که بمیرماصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرمیک قطره آبم که در اندیشه دریاافتادم و باید بپذیرم که بمیرمیا چشم بپوش از من و از خویش برانمیا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرماین کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی ستمن ساخته از خاک کویرم که بمیرمخاموش مکن آتش افروخته ام رابگذار بمیرم که بمیرم که بمیرمفاضل نظری
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه