5-1 زندگی رهبر اسلام (3 )
يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۸۷، ۰۶:۵۵ ق.ظ
سلام
ای از تو جهان گرفته هستی
حالا خوشبختانه بچه ها در کودکی فورا" شناسایی می شوند و اگر چشمشان ضعیف است برایشان عینک می گیرند و رسیدگی می کنند.آن وقت اصلا" این چیزها در مدرسه ای معمول نبود.البته این مدرسه ی ما یک مدرسه ی به اصطلاح غیر دولتی بود بعلاوه مدرسه ی دینی بود که معلمین و مدیرانش از افراد بسیار متدین انتخاب شده بودند و با برنامه های اندکی دینی تر از معمول مدارس آن روز اداره می شد چون آن مدرسه ها اصلا" برنامه های دینی درستی نداشت و کسی توجهی و اعتنایی به آن نمی کرد.در مورد معلمین اول ما،بله یادم است که مدیر دبستان ما آقای (تدین) بود تا چند سال پیش زنده بود من در زمان ریاست جمهوریم ارتباطات زیادی با او داشتم مشهد که می رفتم دیدن ما می آمد. پیرمرد شده بود و با هم تماس داشتیم یک معلم دیگر داشتیم که اسمش آقای روحانی بود الان یادم است نمی دانم کجاست.عده ای از معلمین را یادم است بله تا کلاس ششم –دوره ی دبستان- خیلی از معلمین را دورادور می شناختم البته متاسفانه الان هیچ کدام را نمی دانم کچا هستند اصلا" زنده اند ،نیستند و چه می کنند لیکن بعد از دوره ی مدرسه هم با بعضی از آنها ارتباط و آشنایی داشتم.
مقام معظم رهبری در مورد علاقه ی خود به درسهای مختلف در دوران دبستان می فرمایند:
دورانهای کلاس اول و دوم و سوم را که اصلا" یادم نیست الان هیچ نمی توانم قضاوتی بکنم که به چه درسهایی علاقه داشتم لیکن اواخر دوره ی دبستان یعنی کلاس پنجم وششم به ریاضی و جغرافیا علاقه داشتم خیلی به تاریخ علاقه داشتم به هندسه هم بخصوص علاقه داشتم البته در درسهای دینی هم خیلی خوب بودم قرآن را باصدای بلند می خواندم قرآن خوان مدرسه بودم یک کتاب دینی را آن وقت به ما درس می دادند به نام تعلیمات دنی برای آن وقتها کتاب خیلی خوبی بود مت تکه هایی از آن کتاب را فصل،فصل بود حفظ می کردم.در همان دوره ی آخر دبستان یعنی کلاس پنجم وششم تا منبر آقای فلسفی را از رادیو پخش می کردند که ما از رادیو شنیده بودیم من تقلید منبر او را –در بچگی-می کردم.به همان سبک آن بخشهای کتاب دینی را با صدای بلندی و خیلی شمرده پشت سرهم می خواند.معلم و پدر و مادرم خیلی خوششان می آمد من را تشویق می کردند بله این درسهایی بود که آن وقت دوست می داشتم. ادامه دارد...