به مقدساتی که میپرستید اگر بفهمید!
آقای دولت! آقای قوهی قضائیه! آقای قوهی مقننه! آقای دادستان! آقای مدعیالعموم! آقای حقوقهای نجومی! و آقایان دیگر!
اینکه مرد خانه شب با خجالت به خانهاش بازگردد میفهمید یعنی چه؟ اینکه برخی محتاج نان شبشان هستند میفهمید یعنی چه؟ اینکه طرف پول ندارد برای خانوادهاش حتی نان بخرد میفهمید یعنی چه؟ اینکه بندهی خدا بچهی دانشجو دارد و باید شهریهی دانشگاهش را بدهد میفهمید یعنی چه؟ اینکه بچهاش مریض است و نمیتواند حتی دکترش ببرد میفهمید یعنی چه؟ اینکه خجالت میکشد وارد مغازهی خوار و بار فروشی شود میفهمید یعنی چه؟ اینکه بچهاش را با خودش از ترس اینکه چیزی بخواهد و قدرت خریدش را نداشته باشد با خود به مغازه نمیبرد میفهمید یعنی چه؟ اینکه بچهمدرسهای دارد و از پس مخارج آن برنمیآید میفهمید یعنی چه؟ اینکه در خانهاش نان و ماست هم پیدا نمیشود میفهمید یعنی چه؟ میدانم که خرید کردن در قاموس و لغتنامهتان وجود ندارد یا اگر هست دارد خاک میخورد اما اینکه کارت عابربانک طرف خالی باشد و جلوی صاحب مغازه و مشتریها بشنود: «آقا موجودیتون کافی نیست!» میفهمید یعنی چه؟ اینکه دورتادور همه را تبلیغات آنچنانی اجناس مختلف گرفته و مرد را جلوی زن و بچهاش به خاطر عدم توان در خرید خجالتزده میکند میفهمید یعنی چه؟ اینکه عقوبت و قیامتی در راه است میفهمید یعنی چه؟ اینکه... اینکه... اینکه....
به مقدساتی که میپرستید اگر بفهمید!