شب شعر بلند عاشورا - وحید قاسمی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

شب شعر بلند عاشورا - وحید قاسمی

سه شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۱، ۰۲:۲۸ ق.ظ

وحید قاسمیچه شب شاعرانه‌ای داری!؟

قلم و باده و رطب داری

شب شعر بلند عاشورا ست

غزل بنده‌گی  به لب داری

 

چه شب عاشقانه‌ای داری!؟

گوشه‌ای با خدا؛ برادر من

غبطه خوردم به سجده‌های شما

التماس ِ دعا برادر من

 

خواب دیدی حسین من!؟ خیر است

تن پاک تو را سگی می‌خورد!!!

چیست تعبیر آن؟ امید دلم

خواب آشفته‌ات به فکرم برد

 

نه حسینم! قرارمان این نیست

من بمانم، ولی شما بروی

نه حسینم! نمی‌شود بی من

ته گودال پر بلا بروی

 

مادرم گفته دورتان باشم

مادرانه شبیه پروانه

تو مرا پیر می‌کنی آخر

با همین گریه‌ی غریبانه

 

از همان کودکی اسیر توام

بی‌جهت اسوه‌ی وفا نشدم

به خدا بعد ازدواجم  نیز

لحظه‌ای از شما جدا نشدم

 

خواستگاران ِ من که یادت هست؟

بین‌شان عشق تو مقدم  بود

با تو بودن؛ همیشه و همه جا

شرط اصلی ِ ازدواجم  بود

 

شب عقدم به شوهرم  گفتم:

- از حسینم مرا جدا نکنی!؟

غیر‍ «أُخت الحسین» عبدالله

اسم دیگر مرا صدا نکنی!؟ -

 

حرف رفتن نزن عزیز دلم

جگرم را به درد آوردی

به زمین می‌زند مرا غم  تو

کمرم را به درد آوردی

 

چه شده!؟ خیره‌ای به معجر من؟

تو خودت مکه هدیه‌ام دادی

چادرم خاکی است، می‌دانم

نکند یاد مادر افتادی؟

 

مُردم از غصه، هی نگو فردا

غرق ِ خون در میان ِ گودالم

چه شده!؟ جان من چرا امشب

پرس و جو می‌کنی ز خلخالم

 

وحید قاسمی

(+)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه