عباس غلامحسنی
بسمالله
میانداری هیئت تنها منظمکردن صف سینهزنها، مظلومکشیدن یا دو دمه دادن نیست، بلکه شناخت دقیق مختصات جلسه است که دانستن احوال جلسه، مستمع و مداح یکی از آنها است.
عباس غلامحسنی این شناخت از جلسه را داشت. وقتی بعد از سالها در روز تشییع مرحوم حسینزاده در جواب دوستان که از بنده خواستند چند خطی در حیات حسینیه بخوانم، کمی با تندی برگرفته از همان شناخت گفت: « ولش کنین!» معلوم بود بعد از این همه سال کسب تجربه، در آنچه عرض کردم بسیار قویتر شده است.
بعضیها خوب هستند، خیلی هم خوب هستند اما گرم نیستند اما عباس غلامحسنی گرم بود. اوضاع را درک میکرد وگرنه نمیشد در بین آن همه دوست و آشنا خودت را در آغوش او بندازی و بگویی: «صلیالله علیک یا اباعبدالله» و بشنوی که رندانه بگوید: «ناصر! تو دیوونهای!»
عباس غلامحسنی! روزهایی که با هم در هیئتها گریه میکردیم و روضه میخواندیم و سینه میزدیم و در چشم عدهی زیادی، جز یک مشت بچه که مشغول کار بچهگانهی خود هستند نبودیم، شبهایی که در گلزار شهدا به صبح رساندیم، شوخیها و بازیکردن با کلمات و ساختن صیغههای مختلف عربی از کلمات فارسی که در واقع برایمان تمرین ذهنی بود و غیره و غیره و غیره را فراموش نمیکنم، نه بنده نه دوستان دیگر.
حالا که از قفس آزاد شدی و گیر جسمت و محدودیتهای لابد آن نیستی، انشاءالله سر سفرهی حضرت سیدالشهداء علیهالسلام مهمان و دعاگوی ما هستی و سلام خالصانهی ما را به حضرت میرسانی.
ما هم همیشه و مثل قبل، هم از طرف تو و هم از طرف باقی موالیان حضرات آلالله به حضرت عرض میکنیم:
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
یاعلی مدد
مابعدالتحریر:
بنده برای دوستانم کاری نکردم، حلالم کنید!