مجمع البیان: سوره بقره، آیات ۱ تا ۲ :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

مجمع البیان: سوره بقره، آیات ۱ تا ۲ مجمع البیان: سوره بقره، آیات ۱ تا ۲

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۰۰ ق.ظ

[سوره البقرة (۲): آیات ۲ تا ۲]

اشاره

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ. الم (۱) ذٰلِکَ اَلْکِتٰابُ لاٰ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ (۲)

 

[ترجمه]

الم (در آن و امثالش وجوهی گفته شده است که نقل خواهیم نمود)

این کتاب جای هیچ شکی در آن نیست راهنمای پرهیزکاران است.

 

حروف اوائل سوره‌ها

اشاره

درباره‌ی حروفی که در اوائل بعضی از سوره‌ها آمده است نظریات و وجوهی بیان شده است که أهمّ آن‌ها از این قرار است:

۱- جز خدا کسی نمی‌داند

از متشابهاتی است که جز خدا کسی معنای آن‌ها را نمی‌داند و به این مضمون روایاتی از ائمه علیهم‌السلام وارد شده است. اهل سنت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: برای هر کتاب قسمت‌های بر گزیده‌ای است و برگزیده‌ی این کتاب «حروف تهجی» است.

شعبی می‌گوید برای خدا در هر کتاب سرّی است و آن سرّ در قرآن، همان حروف تهجّی است که در اوائل سوره‌ها ذکر شده است.

۲- نام سوره‌ها

نام‌های سوره‌هایی است که به این حروف آغاز شده است.

۳- اشاره به اسم و یا صفتی از خدا

هر یک از آن‌ها و یا مجموعشان اشاره به اسم و صفتی از صفات خدا است مثلاً

«الم»

الف: انا(من)؛ ل: اللّٰه؛ م: اعلم و مجموعاً: «انا اللّٰه اعلم» (من خدای دانایم).

و «المر» اشاره به: «انا اللّٰه اعلم و اری» (من خدایای دانا و بینایم).

ابن عباس درباره‌ی «الم» می‌گوید: «الف» بر اسم خدا و «لام» بر اسم جبرئیل و «میم» بر اسم محمّد دلالت می‌کند.

ابواسحاق ثعلبی در تفسیرش حدیثی را از علی بن موسی الرضا علیه‌السلام نقل می‌کند که از امام صادق علیه‌السلام درباره‌ی «الم» سؤال شد؟ حضرت فرمود: در الف نمونه‌هایی از صفات خدا است به این ترتیب:

۱- الف ابتداء حروف است و خدا ابتدای جهان، ۲- الف مستقیم است و انحراف ندارد و خدا عدل مطلق است، ۳- الف فرد و تنها است و خدا بی‌نظیر و واحد است، ۴- الف به حروف دیگر چسبیده نیست ولی حروف دیگر بدان پیوسته‌اند خدا با صفات مخصوصش از همه‌ی خلق جداست ولی همه‌ی موجودات به او پیوستگی دارند. ۵- الف از الفت و انس مشتق است زیرا او سبب ترکیب و تألیف حروف دیگر می‌شود همان‌طور که خداوند سبب الفت خلق، و ترکیب و تالیف جهان آفرینش است.

۴- حروف پراکنده‌ی اسم اعظم

سعید بن جبیر می‌گوید: این حروف مفردات پراکنده از اسم اعظم حق‌اند که اگر کسی بتواند آن‌ها را درست با هم ترکیب کند اسم اعظم را خواهد فهمید. مثلاً از ترکیب «الر» و «حم» و «ن» کلمه‌ی «الرحمن» به دست می‌آید و هم‌چنین حروف دیگر که تشکیل اسم‌های دیگری را می‌دهد ولی ما این توانایی را نداریم.

۵- سوگندهای قرآن

ابن عباس می‌گوید: این حروف قسم‌های قرآن است و اخفش می‌گوید: علت این‌که خداوند به این حروف سوگند می‌خورد، شرافت و برتری آن‌ها است زیرا همین حروف شالوده و پایه‌ی همه‌ی جمله‌بندی‌ها در کتاب‌های آسمانی است که به زبان‌های مختلف می‌باشد و نیز اسم‌های الهی و سخن‌گویی مردم، همه و همه بر پایه‌ی همین حروف است و از ترکیب مختلف همین حروف است که مردم با هم سخن می‌گویند و به ذکر و توحید و ثنای حق می‌پردازند و خدا با این حروف قسم خورده است که قرآن کتاب و کلام اوست.

۶- برای ساکت کردن مردم

برخی می‌گویند: این حروف آورده شده تا به سبب تازگی و نامأنوس‌بودن، سبب سکوت مردم شود زیرا مشرکان بنا گذاشته بودند که به سخن رسول اکرم گوش ندهند و شلوغ کنند و حرف بزنند تا کسی سخن آن حضرت را نشنود همان‌طور که قرآن می‌گوید: «لاٰ تَسْمَعُوا لِهٰذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ» اینان برای اینکه کسی به سخن پیامبر گوش ندهد گاهی دست می‌زدند، گاهی فریاد می‌کشیدند و نیز می‌خواستند تا خود پیامبر هم به غلط افتد و اشتباه کند (به خیال خودشان). خداوند این حروف را که کاملاً تازگی داشت نازل نمود تا توجه آنان را به خود جلب کند و کلمات قرآن به گوش آن‌ها خورده و شاید به دلشان راه یابد و به آن‌چه خیر و صلاح آن‌ها است آنان را برساند.

۷- قرآن از همین حروف است

منظور این است که قرآنی را که شما از آوردن آن ناتوانید از جنس همین حروفی است که با آن‌ها سخن می‌گویید پس وقتی نمی‌توانید نظیر آن را بیاورید بدانید که از طرف خداست.

 

شرح لغات

ذلک (آن): اشاره به دور زمانی و یا مکانی و یا مقامی.

ریب: بدگمانی و سلب اطمینان.

هدی: دلالت و راهنمایی.

متقین: (اصلش موتقین) از اتّقاء به معنای وقایة گرفتن و وقایه وسیله‌ی نگهداری است مانند سپر و لباس زمستانی.

 

تفسیر

اشاره

مقصود از کتاب، قرآن است. اخفش می‌گوید کلمه‌ی ذلک در این‌جا به معنای «هذا» (این) است زیرا قرآن حاضر و مورد اشاره قرار گرفته است و در اشعار و ادبیات عرب نظیر دارد(۱).

فرّاء و ابوعلی جبائی می‌گویند: چون خدا به پیامبرش وعده داده بود که بر او کتابی نازل کند که آب آن را محو نکند و حوادث ایام از بینش نبرد و کهنه‌اش نگرداند، پس از نازل‌کردن قرآن فرمود: این همان کتابی است که به تو وعده داده بودیم.

مبرّد می‌گوید: معنای«ذلک» این است که این همان کتابی است که ما در کتاب‌های آسمانی قبلی وعده داده بودیم.

بعضی گفته‌اند منظور از کتاب تورات و یا انجیل است ولی با توجه به صفاتی که قرآن برای این کتاب ذکر می‌کند مانند «لاٰ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ» (بی‌شک راهنمای پرهیزکاران است) و نیز با توجه به تحریف تورات و انجیل به قول خود قرآن: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوٰاضِعِهِ»(۲) یعنی (گروهی از یهود کلمات خدا را از محل خود تغییر می‌دهند). این قول که منظور از «کتاب» تورات و یا انجیل باشد باطل است.

«لاٰ رَیْبَ فِیهِ» یعنی این کتاب بیان و هدایت و حق و معجزه است و از این جهات سزاوار است که در آن بدگمانی راه نیابد و منظور، خبردادن به این‌که کسی در آن بدگمانی و شک ندارد نیست چه، پیداست که بسیاری از مخالفین اسلام در آن تردید کردند.

بعضی گفته‌اند در این آیه چیزی تقدیر شده است و آن: «لا سبب ریب فیه» یعنی چیزی که سبب شک و بدگمانی شده، چون تناقض‌گویی و پیچیدگی کلمات و ادّعاهای بدون برهان، در این کتاب وجود ندارد.

برخی دیگر کلمه‌ی «لاٰ رَیْبَ» را به معنای نهی گرفته می‌گویند معنای آیه این است که شک و بدبینی نداشته باشید مانند آیه‌ی کریمه‌ی «فَلاٰ رَفَثَ وَ لاٰ فُسُوقَ»(۳) یعنی آن‌چه میان زن و شوهر در مواقع عادی رواست و نیز کارهای ناروا را در ایّام حج ترک کنید.

 

چرا فقط متقین؟

با این‌که قرآن، هدایت برای همه‌ی مردم است علت این‌که تنها پرهیزکاران را ذکر می‌کند این است که آنان از این کتاب استفاده کرده به نور آن هدایت شده‌اند مانند آیه‌ی کریمه‌ی: «إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشٰاهٰا»(۴) (فقط تو کسی را که از رستاخیز می‌ترسد بیم می‌دهی). با این‌که رسول اکرم برای انذار و ترساندن و بشارت به همه‌ی مردم آمده بود ولی انذار آن حضرت درباره‌ی کسانی مؤثر افتاد که خوف از قیامت و رستاخیز داشتند. با آن‌چه گفتیم، هدایت‌بودن قرآن برای متقین، منافات ندارد با این‌که برای همه‌ی مردم نیز راهنما باشد همان‌طور که در آیه‌ی کریمه‌ی دیگر درباره‌ی قرآن می‌فرماید: «هُدیً لِلنّٰاسِ»(۵) (این قرآن هدایت برای همه‌ی مردم است).

 

تقوی چیست؟

کلمه‌ی تقوی از واژه‌های مخصوص قرآن و آئین ما است و رسول اکرم آن را جمع بین عدل و احسان معرفی می‌کند.

بعضی گفته‌اند: شخص با تقوی کسی است که از گناهان پروا داشته باشد و واجبات را انجام دهد. برخی دیگر می‌گویند: چون پرهیزکار با اعمال نیک، خود را از آتش جهنم و عذاب الهی نگاه می‌دارد به او متّقی و خوددار گفته شده است.

عمر بن الخطاب از کعب الاحبار راجع به تقوی پرسید، او در جواب گفت: آیا راهی خاردار رفته‌ای؟ عمر گفت:آری! کعب پرسید: در این راه چه می‌کنی؟ عمر جواب داد: دامن را بالا می‌زنم و با احتیاط قدم برمی‌دارم. کعب گفت: تقوی همین است.(۶)

از رسول اکرم نقل شده است که فرمود: به مردم پرهیزکار بدین جهت متقین (خویش‌دار) گفته‌اند که آنان از انجام کاری که خود گناه ندارد ولی ممکن است سبب ارتکاب گناه گردد خودداری می‌کنند.

عمر بن عبدالعزیز می‌گوید: همان‌طور که شخص محرم در حرم از انجام پاره‌ای امور خوددار است هم‌چنین شخص با تقوی خود را کنترل می‌کند.

بعض گفته‌اند: تقوی آن است که خدا تو را گرد محرمات و دور از واجبات نبیند.

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) مانند این شعر:

«اقول له و الرمح یأطر متنه

تأمل خفافاً اننی انا ذلکا» (وقتی او را نیزه زدم و پشتش خم شد با نیزه خودم را به او معرفی کردم)

شاهد در کلمه‌ی «ذلکا» است که به معنای «این» آمده است.

(۲) آیه ۴۵ از سوره نساء

(۳) آیه ۱۹۶ از سوره بقره

(۴) آیه ۴۴ از سوره نازعات

(۵) آیه ۱۸۵ از سوره بقره

(۶) ابن معتز شاعر مبتکر عباسی قرن سوم در این زمینه می‌گوید:

«خل الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقی

و اصنع کماش فوق ارض الشوک یحذر

ما یری-لا تحقرن صغیرة ان الجبال من الحصی».

گناه را چه کوچک و چه بزرگ رها کن که تقوی همین است و مانند کسی که در زمین خاردار قدم برمی‌دارد در این جهان رفتار کن، گناهان کوچک را حقیر مشمار زیرا همین سنگ‌ریزه‌ها است که کوه می‌شود.

 

* منبع: تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، جلد ۱، صفحات ۵۵ تا ۶۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه