پرستو :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

پرستو پرستو

يكشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۸۴، ۱۲:۵۸ ب.ظ

 

پرستو!

چرا پرستو؟!

آخه چرا وقتی اسم‌هایی مثل فاطمه، زهرا، راضیه، مرضیه و... هست، باید اسم دخترشو بذاره پرستو؟

اصلا اسم برا اینه که صاحب اسم دنبال اسم‌شو بگیره و اون صفت خاص رو  در خودش ایجاد کنه

پرستو!

نمی‌دونستم می‌خواد به کجا برسوندش؛

اما وقتی یه مدتی گذشت، یه جورایی متوجه شدم که اگه اسمش پرستو نبود، چی می‌خواست باشه؟

تازه داشتم ازش یاد می‌گرفتم که باید چیکار کنم؟

ادب

احترام به پدر و مادر

تاثیرگذاشتن روی اطرافیان، اونم از نوع مثبتش

اخلاص

صبر

خوبی محض

چرا زود قضاوت کرده بودم؟!

حالا می‌گم شاید اگه اسمش پرستو نبود، هنوز بود

حرف می‌زد

می‌خندید

گریه می‌کرد

هیات می‌رفت

نماز شب می‌خوند

حالا فهمیدم اسم بامسمّی یعنی چی؟

من عجله داشتم و بی‌صبر بودم

***  

وقتی خبر رسید که مسجد ارک آتیش گرفته

وای! اون همه جمعیت!

خدایا!

پرستو رفته بود هیات

نکنه رفته مسجد ارک؟

خدایا چیکار کنم؟

نمی‌دونم چطوری رسیدم به مسجد ارک

وای چه شلوغ بود

چه خبر بود

باید چیکار می‌کردم؟

کجا باید می‌رفتم‌؟

خودمو تو بیمارستان لقمان حکیم دیدم

کاش  بودید

نه!

همون بهتر که نبودید

پیداشون کردم

ولی انگار اومده بودم که فقط  از یه نفر سوال کنم:

چه خبر؟

حالش خوبه؟

می‌خواسته به مجروح‌ها کمک کنه؟

خب، الان کجاست؟

صبر می‌کنم!

گریه نمی‌کنم!

داد نمی‌زنم!

تو سردخونه؟!!!

یا امام زمان!

چجوری تو این همه‌جنازه پیداش کنم؟!

اولین نفر...

یا حسین!

دومین نفر...

یا زینب!

سومین نفر...

یا ابالفضل!

...

چی بگم؟

آخرش...

... پارچه رو از رو صورتش کنار زدم

ناخودآگاه

یا زهرا!!!!!

...

تازه فهمیده بودم!

باید اسمش پرستو می‌بود

نه تو طول عمرش

که تا ابد

پرستو 

پرستو موند!

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه